من به تو خندیدم

چون که می دانستم
تو به چه دلهره از باغچه همسایه سیب را یدی
پدرم از پی تو تند دوید
و نمی دانستی باغبان باغچه همسایه
پدر پیر من است
من به تو خندیدم
تا که با خنده تو پاسخ عشق تو را خالصانه بدهم
بغض چشمان تو لیک لرزه انداخت به دستان من و
سیب دندان زده از دست من افتاد به خاک
دل من گفت: برو
چون نمی خواست به خاطر بسپارد گریه تلخ تو را .
و من رفتم و هنوز سالهاست که در ذهن من آرام آرام
حیرت و بغض تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق در این پندارم
که چه می شد اگر باغچه خانه ما سیب نداشت.؟؟؟!!!

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

hhhaa مک موزیک - دانلود آهنگ راه روشنه، قدم بردار سایت برنامه نویسی بيمه دانا (نمايندگي فکوري9113) نمونه سوالات بافنده پوشاک دو میل آرمان عدالت زیبایی ، دانایی ، نکویی hwwkfnwef pc software